رادین رادین ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

پسرم تمام وجود و هستی من

روز هشتم بعد از تولد

1393/4/3 20:22
نویسنده : مامان الهام
703 بازدید
اشتراک گذاری

خدارو شکر زردیت رفع شد ...امروز مامانم با سینا صبح بردنت دکتر زردیت  8 شده بود گفته بود خیلی خوبه ...پریروز زردیت 13.3 بود که دکتر گفت باز یه 24 ساعت دیگه زیر دستگاه باشی امروز بابا دیگه رفت دستگاه رو پس داد عزیزم حالت خیلی بهتر شده این چند روز به خاطر داشتن زردی خیلی بیحال بودی و ضعف داشتی نفسم انقدر ناراحت بودم که نگووووو راستی عمه ات امروز اومد اصفهان بعد از ظهر اومدن با مادربزرگت یه سر زدن و رفت که استراحت کنه و شب بیاد الان من و تو و مامانم تنهاییم...مامان جون شب که میشه حالم خیلی بد میشه کمر درد بدی میگیرم و احساس تب و لرز شدید البته تب کاذب چون دمای بدنم نرماله پریشب با بابا سینا رفتیم بیمارستان و دکتر اورژانس معاینه ام کرد و گفت احتمالا هورمونیه و باز دیکلوفناک واسم نوشت ...از این بیمارستان خیلی خاطره خوبی دارم خیلی خوشم میاد چون نفس من رادین جووونم رو اینجا به دنیا اوردم راستی پریشب که رفته بودیم اونجا همه نگهبانا و خدمه و غیره خیلی با سینا گرم میگرفتن و زود کارمون رو راه انداختن بابا گفت بعد از به دنیا اومدنت به همشون یه شیرینی حسابی داده خصوصا به یکیشون که کار اتاق خصوصی رو درست کرده بود چون گویا میگفتن اصلا اتاق خصوصی ندارن و لیست رو به بابا نشون داده بودن خلاصه از محیط بیمارستان و کادر بسیا عالی و مهربونش خیلی راضی هستم حالا بعدا میام خاطره زایمانم رو برات مینویسم بووووووووووس مامانی خیلی عاشقتمممممممممممممممممممممم پسر گل مامان 

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان الهام
4 تیر 93 0:40
خدا رو هزاران مرتبه شکر الهام جون خیلی خوشحال شدم مواظب خودتون باشین عزیز دلمو ببوس
مامان الهام
پاسخ
فدات شم عزیزم مرسی