اولین مسافرت رادین کوچولو
عزیز دل مامان الان که دارم برات مینویسم خوابی چند دقیقه پیش بابایی اومد بیدارت کرد وقتی میاد خونه از بس سر و صدا میکنه بیدار میشی اینقدرم خوابالو تشریف داری که باز میخوابی از صبح تا حالا خوابی پسرم منم شیرمو با شیر دوش میدوشم و میریزم تو شیشه ات تا تو خواب بخوری و سیر باشی و خواب خوبی بری نفس مامان این روزا خیلی شیرین شدی و همش دلبری میکنی با انکه این روزا خیلی سخته کلی کار دارم و رسیدگی به تو تمام وقتمو میگیره و تو کل 24 ساعت شاییییییییید 4 ساعت بخوابم اما عاشق با تو بودنم عاشق اون خنده های قشنگتم خیلی دوستت دارم گل پسرم بابا هم که میمیره برات اینقدر که دوستت داره بمیرم مامان تازگی ها شبها دل درد داری 5 شنبه رفتیم تهران خونه عمو سیامک خیلی خوش گذشت پسرم و این اولین مسافرت تو بود خیلی پسر گل و خوبی بودی فقط شبها دل درد میگرفتی و دست میذاشتی به گریه دکتر واست یه شربتی نوشته که شبها بهت میدادم ولی زن عمو فیروزه گفت خوب نیست و سینا و سیامک رو فرستاد برن برات یه شربت رانیتیدین اطفال بگیرن از اونجایی ک سفارش کردیم خارجیشو بگیرن کلی داروخانه گشته بودن تا پیدا کردن حالا دیگه شبها اونو بهت میدم یه بالشت گیلاسم داری گرم میکنم تو ماکروفر و میگذارم رو دلت بهتر میشی حالا از مسافرتمون برات بگم که قرار بود بریم شمال اما ترسیدیم که تو گرما زده بشی و به همون خونه عمو سیامک و عمه لاله اکتفا کردیم تو این چند روز سایا حسابی شیطونی میکرد و تا تو خوابت میبرد با یه جیغ بیدارت میکرد منم کلی باهاش حرف میزدم اونم میگفت پس من مامان رادین باشم منم واسه اینکه مراقبت باشه و آروم باشه گفتم باشه بعدم همینجور میومد میگفت من هم مامان رادینم هم داداشمه خلاصه فیلمی داشتیم یه دفعه هم دیدم شیشه شیرتو آورده میگه زن عمو شیرش بدیم گفتم باشه شیشه رو که گرفتم دیدم مثل گچ شده نگو تو شیرایی که واست دوشیده بودم کلی شیر خشک ریخته بود کلی بهش خندیدیم یا می نشست بالا سرت برات شعر عروسک رو میخوند و نازت میکرد خلاصه کلی دوستت داره و خوشبختانه حسودی نمیکنه ...عشق مامان این روزا کنارت خیلی شادم خیلی مامان شدن رو دوست دارم با اینکه خیلی سخته بعضی وقتها یه کارایی میکنی که میخوام از شدت دوست داشتن لهت کنم خیلی پسر آروم و خوش اخلاقی هستی خیلی واسم میخندی وقتی باهات حرف میزنم از خودت صدا در میاری نفس مامان میدونم متوجه میشی و داری اینجوری باهام حرف میزنی امیدوارم روزی صدای مامان گفتنتو بشنوم امیدوارم همیشه در کنار هم یه خانواده شاد داشته باشیم بووووس ...چند تا از عکسهای این چند روز رو برات میگذارم مامانی