شیطون شدن گل پسرمون
عزیز مامان ببخش که این مدت کم سر زدم به وبلاگت کلی اتفاق افتاد اول اینکه ماه پیش اولین مسافرت شمالت رو با ما رفتی دقیقا 2.5 ماهگیت با وجود تو پسرم همه چی عالیه مسافرت شلوغی بود مامانم اینا بودن خاله مرجان اینا بودن و عمو سیامک وعمه لاله و مامانجون وعمه ی بابایی که رفتیم ویلاشون ولی من زیاد از مسافرت چیزی نفهمیدم و تمام مدت حواسم به تو بود ....
ماماني امروز3 ماه و 19روز که از با هم بودنمون ميگذره خيلي خوشحالم که تو رو دارم عزيزترينمي...
اين روزا فقط دستت تو دهنته هر چيزي گير مياري ميکني تو دهنت گوشه ي بالش لبه ي پتو سرتو برميگردوني و تشکتو ليس ميزني اما به سختي پسونک ميخوري گاهي وقتها دو تا دستت تو دهنته و چنان ملچ مولوچي راه ميندازي پسر گلم وزن گيريت اومده پايين تا پايان 3 ماهگي خوب رشد ميکردي شده بودي 6 کيلو اما تا امروز وزنت زياد بالا نرفته هم شير خودمو ميخوري هم شير خشک اما خيلي بازيگوش و شيطون شدي شير نميخوري نميدونم چيکارت کنم امروز از صبح تا حالا 60 cc هم نخوردي عصر ميبرمت پيش دکترت نگرانتم مامان اما نمودارات تا حالا خداروشکر خوب بودن پسر شيطون مامان وقتي ميخوام پوشکتو عوض کنم نميدوني چجوري پاهاتو تکون ميديااااا منم فقط قربون صدقه ات ميرم رادين مامان خيلي دوستت دارم شدي همه ي وجودم شبها يه خواب بي استرس ندارم همش بلند ميشم تو گهوارتو نگاه ميکنم که نکنه خداي نکرده پتوت رو صورتت افتاده باشه ديگه بزرگتر شدي و خواب شبهات بهتر شده کاش شير خوردنتم مثل قبل بود پسرم چند روز ديگه بايد واکسن 4 ماهگيتو بزنيم و من از الان ناراحت و نگران اون روزم .....
دلم ميخواد زودتر به غذا خوردن بيفتي شايد حريره و فرني رو بهتر از شير خوردي ماماني روزاي زوج ميزارمت پيش مادر جون يا بابايي و ميرم باشگاه 4 کيلو ديگه دارم تا وزن قبل از بارداريم من تو بارداريم خيلي اضافه شدم 20 کيلووووووو يعني تا ماه 7 همش7 کيلو اضافه کرده بودم اما وقتي رفتم سونو و تو 900 گرم بودي ديگه خيلي ميخوردم تا تو درست رشد کني بماند که يه فندوق 2590 گرمي ريزه ميزه به دنيا آوردم اما خداروشکر الان خوبي عزيز مامان هيچ وقت اين روزاي شيرين با هم بودنمون رو از ياد نميبرم هميشه عاشقتم پسرم و با تمام وجودم ازت مراقبت ميکنم ......
((اینم چند تا عکس از عشقولک مامان ))