واکسن 4 ماهگی
پسر مامان بالاخره از استرس واکسن 4 ماهگیت در اومدم 27 مهر همراه بابایی بردیمت مرکز بهداشت واکسنتو زدیم قبل از رفتن بهت قطره استامینوفن داده بودم ...
بعد از زدن واکسن رفتیم خونه ی مادرم همش منتظر بودم مثل واکسن قبلیت جیغ و داد راه بندازی و گریه کنی ولی ماشاالله پسرم بزرگ شده مرد شده این سری فقط غر میزدی و یکم نا آرومی میکری واست کمپرس آب سرد گذاشتم و خوابیدی اما از عصرش تب کردی و تا فردا عصر تب داشتی که بردمت دکتر و شیاف داد و قطره مولتی ویتامین واست نوشت قربونت برم تا 2 روز تب داشتی ....
وزنت زیاد بالا نرفت این ماه و شما 6600 گرم هستی .....من خیلی ناراحتم که درست شیر نمیخوری اما همش تا داریم یه چیزی میخوریم تو دهن ما نگاه میکنی و آب دهنت راه میوفته و من دیگه دلم نمیاد بخورم دکترت گفت از ماه دیگه غذای کمکیت رو شروع کنم وای که چقدر بابت این قضیه خوشحالم ...
این چند روز همش من و تو با هم خونه بودیم این واسه من خیلی سخته چون من اصلا اهل خونه نشستن نیستم بیرون اسید پاشی میکنن و خیابونا رو یه خوفی گرفته پریروز که بردمت دکتر با کلی ترس و لرز رفتم تو خیابونا یه تعداد کمی خانم بود همه جا خلوت بود مثل شهر ارواح امیدوارم همه چیز مثل سابق شه و از این ترس رهایی پیدا کنیم بوووووووووووووووس ....
این چند تا عکسم از از 4 ماهگیت..... مامانی راستییییییییییی 4 ماهگیت مبارک عسل مامان