رادین رادین ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پسرم تمام وجود و هستی من

واکسن 4 ماهگی

1393/8/1 15:20
نویسنده : مامان الهام
1,426 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مامان بالاخره از استرس واکسن 4 ماهگیت در اومدم 27 مهر همراه بابایی بردیمت مرکز بهداشت واکسنتو زدیم قبل از رفتن بهت قطره استامینوفن داده بودم ...

 

بعد از زدن واکسن رفتیم خونه ی مادرم همش منتظر بودم مثل واکسن قبلیت جیغ و داد راه بندازی و گریه کنی ولی ماشاالله پسرم بزرگ شده مرد شده این سری فقط غر میزدی و یکم نا آرومی میکری واست کمپرس آب سرد گذاشتم و خوابیدی اما از عصرش تب کردی و تا فردا عصر تب داشتی که بردمت دکتر و شیاف داد و قطره مولتی ویتامین واست نوشت قربونت برم تا 2 روز تب داشتی ....

وزنت زیاد بالا نرفت این ماه و شما  6600 گرم هستی .....من خیلی ناراحتم که درست شیر نمیخوری اما همش تا داریم یه چیزی میخوریم تو دهن ما نگاه میکنی و آب دهنت راه میوفته و من دیگه دلم نمیاد بخورم  دکترت گفت از ماه  دیگه غذای کمکیت رو شروع کنم وای که چقدر بابت این قضیه خوشحالم ...

این چند روز همش من و تو  با هم خونه بودیم این واسه من خیلی سخته چون من اصلا اهل خونه نشستن نیستم بیرون اسید پاشی میکنن و خیابونا رو یه خوفی گرفته پریروز که بردمت دکتر با کلی ترس و لرز رفتم تو خیابونا  یه تعداد کمی خانم بود  همه جا خلوت بود مثل شهر ارواح امیدوارم همه چیز مثل سابق شه و از این ترس رهایی پیدا کنیم بوووووووووووووووس ....

این چند تا عکسم از از 4 ماهگیت..... مامانی راستییییییییییی 4 ماهگیت مبارک عسل مامان 

 

 

پسندها (1)

نظرات (7)

مریم مامان آیدین
1 آبان 93 17:01
سلام الهام جون خوبین دوستم ای جووونم گل پسری چه بزرگ شده چهار ماهگیت مبارک آقا رادین نااااااااااز عکس ها خیلی زیبا بودن عزیزم....راستی کدوم شهرین مگه....من لسید پاشی رو تو اصفحان و دیروز یه مورد تو مشهد شنیدم...یعنی انقدر ناامنه که خانوما بیرون نمیان؟؟؟
مامان الهام
پاسخ
آره عزيزم خيلي نا امنه ما اصفهان هستيم
مامانِ بهار
1 آبان 93 17:06
___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ _______█
مامان الیار
1 آبان 93 18:53
سلام چه پسر نازی. خدا حفظش کنه. بووووووس
مامان حبه قند
9 آبان 93 2:39
ای جانم چه بزرگ شده بیشتر بنویس.چه نازنینی شده
ava
14 آبان 93 1:45
سلام الهام خانوم از مامان آلوچه خبری دارید؟
مامان الهام
پاسخ
سلام نه عزيزم نميدونم چي شد دیگه نيومد مرتب ميومد پست ميذاشت اميدوارم اتفاق بدي نيفتاده باشه
مامان الهام
16 آبان 93 11:45
سلام الهام جون ماشاالله پسرمون روز به روز بزرگ تر میشه و نازتر خدا حفظش کنه
ava
16 آبان 93 23:49
بله الهام خانوم مامان آلوچه ای که تو بدترین شرایط میومد پست میذاشت اونیکه حتی آلوچه میرفت رو کلیه هاش مینشست و اون همه درد رو با شیرینی مینوشت یهو بعد زایمان پیداش نیست باورتون نمیشه شب و روز بیادشم بارها گریه کردم تا خدا یه نشونه ای ازش بفرستهمجبور شدم به شما و مامان حبه قند پناه بیارم[