و باز هم شیر نخوردن پسر کوچولوی ما
سلام ماماني آخه چرا منو اذيت ميکني برا شير خوردن ؟؟؟؟
به خدا الان ديگه بغض کردم از دستت مثل فرشته ها خوابيدي اما گرسنه اي يکم حريره خوردي سر شب اما ديگه تا موقع خواب لب به شير نزدي امروزبردمت دکتر همش 200 گرم تو اين ماه وزن اضافه کرده بودي خيلي ناراحتم خيليييييييييييي
سوپ هم نميخوري سرلاک دوست داري و حريره و فرني حالا امشب مدل سوپت رو تغيير دادم ببينم ميخوري
دکترت واست شيرت رو عوض کرد اميدوارم اينو دوست داشته باشي پسر خيلي شيطوني شدي ديگه داري کم کم 4 دست و پا راه ميري امشب واسه اولین بار تو آشپز خونه بودم و ديدم خودتو داري ميکشوني و مياي دنبالم اومدي تو آشپز خونه و شروع کردي به خوردن دمپاييم عاشق ايني هرچي ميبيني رو بکني تو دهنت پسر کوچولوي من امروز خودمو وزن کردم و دقيقا به وزن قبل بارداريم رسيدم هووووورا مامان کاش همينجور که من لاغر شدم توام تپل ميشدي و من اين همه غصه نميخوردم راستي فکر کنم به زودي دندونات در بياد لثه هات قلمبه شدن و زيرشون سفيد شده اما خبري از دندون که نبوده پسر شيطون مامان فردا ميرم از آتليه عکسهات رو ميگيرم بعدا ميذارم فينگيل خان دوست داشتني من خيلي خدا رو بابت داشتن تو شکر ميکنم
از چند روز ديگه بايد برم سر کار و تو پيش مادر بزرگت ميموني پسرم نفسم کاش ميشد نرم و پيشت بمونم
ا ز سفرمون بگم برات که کلي خوش گذشت و شما پسر خيلي خوب و آقايي بودين خداروشکر هواپيما اذيتت نکرد و گوشت درد نگرفت از اونجا کلي واست لباس آوردم ديگه تا چند سال ديگه لباست تکميله ماماني
چند تا عکس از اين ماهت رو ميذارم نفس مامان